چرا خداوند متعال در قرآن کریم انسان را تهدید می کند؟
برای جواب به این مطلب باید ابتدا عرض کنیم که در اصطلاح، یک وعده داریم، یک وعید. خلف وعده برای حکیم قبیح است اما خلف وعید قبیح نیست و ممکن است. در قرآن کریم تمام مطالبی که درباره پاداش یا پذیرش توبه هست، از سنخ وعده الهی است و خلف وعده از جانب خدا محال است.
اما تمام مطالبی که درباره عذاب هست، وعید میباشد و خلف وعید هم ممکن است و خود خداوند هم اشاره فرموده. جدا از اینکه اگر کسی در این دنیا توبه کند مورد بخشش قرار میگیرد قطعاً! حتی اگر توبه نکند و بمیرد هم احتمال زیاد مورد بخشش خدا قرار خواهد گرفت.
در آیه شریفه میفرماید: إِنَّ اللَّهَ لَا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِکَ لِمَنْ یَشَاءُ
اینکه شرک را نمیبخشد و غیر آن را ممکن است ببخشد، یعنی بدون توبه میبخشد و الا با توبه در دنیا، شرک را هم میبخشد؛ خیلی از یاران پیامبر اکرم مشرکان قدیم مکه بودند.
پس خیلی از گناهها بخشیده میشود و خیلی از عذابها اصلاً قرار نیست محقق بشود. پس چرا خداوند متعال تاکید زیادی فرموده بر این آیات؟
خداوند متعال در قرآن کریم یکی از دلایل انذارها و تهدیدها را تقوا و دوری از گناهان ذکر میکند. یعنی این وعیدها برای این است که انسان بزرگ بشود. روح او آلوده مسائل پست نگردد.
فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ
چرا از هر جمیعتی گروهی [بهسوی پیامبر] کوچ نمیکنند تا در دین آگاهی یابند و قوم خود را هنگامی که بهسوی آنان بازگشتند، بیم دهند، باشد که [از مخالفت باخدا و عذاب او] بپرهیزند.
لَهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِنَ النَّارِ وَمِنْ تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ ذَلِکَ یُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبَادَهُ یَا عِبَادِ فَاتَّقُونِ
برای آنان از بالای سرشان سایبانهایی از آتش، و در زیر پایشان نیز سایبانهایی از آتش است؛ این چیزی است که خداوند با آن بندگانش را میترساند! ای بندگان من! از نافرمانی من بپرهیزید!
وَأَنْذِرْ بِهِ الَّذِینَ یَخَافُونَ أَنْ یُحْشَرُوا إِلَى رَبِّهِمْ لَیْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِیٌّ وَلَا شَفِیعٌ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ
و بهوسیله آن (قرآن)، کسانی را که از روز حشر و رستاخیز میترسند، بیم ده! (روزی که در آن)، یاور و سرپرست و شفاعت کنندهای جز او [= خدا] ندارند؛ شاید پرهیزگاری پیشه کنند!
وَکَذَلِکَ أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا وَصَرَّفْنَا فِیهِ مِنَ الْوَعِیدِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ
ما اینگونه این (قرآن عظیم) را قرآنی با فصاحت کامل عربی بر تو فرستادیم و در آن وعدهها و اهوال قیامت را به انواع گوناگون تذکر دادیم، باشد که مردم پرهیزکار شوند.
شوق و خوف یک معجون فوقالعاده برای رسیدن به مطلوب است. تصور کنید یک فرزندی میداند که اگر فلان کار را نکند، پدر و مادر از دست او ناراحت میشوند و با او قهر میکنند و اگر انجام بدهد در کنار اینکه قهری در کار نیست، تازه برای او اسباببازی هم میخرند. قطعاً فرزند آن عمل را انجام میدهد. البته به شرطی که فرزند از پدر و مادر حساب ببرد و از قهرش ایشان بترسد و نسبت به جایزهای که به او وعدهدادهشده هم رغبت داشته باشد و الا میگوید: برو آقا نخواستیم. هر کاری میخوابد بکنید من کار خودم رو میکنم!!
ما اگر میخواهیم به کمال برسیم و بزرگ بشویم باید در این سیر تربیتی خدا قرار بگیریم. یعنی شوق به خدا و پاداشهای خدا در وجودمان زیاد باشد و ترس از قهر خدا و عذابهای خدا در وجودمان نیز زیاد باشد، این تنها راه رسیدن به تقوا و کمال انسانی است ...
کاری که شیطان میکند این است که ما را نسبت به بشارتها، بیرغبت میکند و نسبت به عذابها بیترس ...
چطور میشود کسی که در چمنهای کنار اتوبان سیزده را به درمیکند و لذت هم میبرد، نسبت به جنات تجری من تحتها الانهار با آن تعبیرات فوقالعاده بیتفاوت است؟
چطور میشود کسی که از صدای خشخش برگها در تاریکی میترسد و دچار توهم میشود، از تاریکی مطلق قبر و قیامت نترسد و حساب نبرد؟
این جز حیله شیطان برای بزرگ نشدن ما است؟